ئه سرین
ئه سرین واژه ای کردی به معنی اشک
شایدم قصه ام قصه نیست ! اما با این وجود قصه ای دارم... شهری بود دانشگاهی خوابگاهی اتاقی و منی . اتاق هفت شش دانشجو از پنج شهر از یک قوم ساده دل و شایدم یک دل گاهی شاد وگاهی غم گاهی درجنگ گاهی دریک جبهه وگاهی رو در رو میهمان و غریب. ازمردمان شهرمیزبان چیزی نمی دانستند. تازگی همه جا احساس می شد. اما روزها به حکم تقدیر گذشتند . روزمرگی سایه افکند. وغم غربت بوی کهنگی گرفت. شادبودن بسی دشوارشد. خوبان شهردر شلوغی ثانیه ها گم شدند. مرزها به نمایش درآمدند ومیهمانان اتاق هفت درلاک غریبی فرورفتند. خوابگاه دریک طرف و من های این قصه یک طرف مردمان میزبان دشمن نبودند اما نمی دانم چرا دشمنی پیشه کردند.؟ رسم میزبانی به جا نیامد. ودلهای زخمی میهمانان غریب زخمی ترشست. وشکست بی آنکه میزبان صدایی بشنود. شهر دانشگاه خوابگاه اتاق هفت به پایان آمد. به خاطره ها پیوست. اما شش من اتاق هفت با چمدان هایی سرشار از دلخوری به شهرها بازگشتند. و غربت شهر را برای همیشه بر جلد قصه ای من ها حکاکی کردند.
قصه ای دارم
نظرات شما عزیزان: جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : ....؟
پيوندها
|
||
![]() |